او گمان نمیکند در هیچ دورهای از تاریخ این همه ترکیب با واژه خود» ساخته و استفاده شده باشد:
ازخودبیگانگی، خودکشی، خودیاری، خودشناسی، خودکنترلی، خودیی، خودپسندی، خودآزاری، خودانگیخته، خودنگاری (autobiography)، خودمختار، خودسانسوری، خودویرانگری، خودآموز، خودبینی، خودبزرگبین، خودشیفته (narcissist)، خود درگیری، درخودماندگی (autism)، خودخواهی، خودخوری، خودستایی، خود اتکایی، خودفریبی، خودداری، خودباوری، خود ایستا (self-supporting)، فراخود، خودی و غیرخودی، خودپنداره (self-concept)، خودآگاه، خودزنی، خودکفایی، خودسر، خود اشتغالی، خودپرستی، خودرو، خویشتندار، خویشانداز (selfie) و.
وی میپندارد اکثر این ترکیبها زاده زبان فارسی نیست و از طریق ترجمه به آن راه یافته است. از سوی دیگر میداند که زبان در هر دورهای برآمده از فرهنگ غالب روزگار خویش است. پس چنین استنتاج میکند که زبان فارسی و فرهنگ روزگاران گذشته بر فردگرایی بنا نبوده است. بنابراین این حد از تکافتادگی، تفرّد و تنهایی با تاکید بر حفظ حریمخصوصی، از اساس، پدیدهای وارداتی و تحمیل شده بر این فرهنگ میباشد. فرهنگی با سابقهٔ کهن در جمعگرایی، همدلی و مدارا که بوی خفیفی از آن بهواسطه آیینهای باستانی به مردمان امروز رسیده است. سنتهایی مانند چهارشنبهسوری، قاشقزنی، عید دیدنی، سیزده بدر، ختنهسوران، مراسم متعدد عزاداری شامل خاکسپاری، سوم، هفتم، چهلم و سالگرد یا مراسم متعدد عروسی از جمله شیرینیخوران، عقدکنان، جهازبران، حنابندان، عروسبران، پاتختی و. انگار به دنبال بهانه و فرصتی برای جمعشدن در کنار هم بودهاند. برخلاف او» که تنها در پی حقوق فردی خویش است و از هر بهانهای برای پیچاندن دورهمیهای خانوادگی استقبال میکند. معمولا هم برای حل و فصل معضلات فردیش روی دیگران حسابی باز نمیکند؛ همانطور که برای حل مسائل دیگران هم دخالتی نمیکند. حال با خود میاندیشد که آیا ترجمه به تنهایی قادر به چنین حدی از استحاله فرهنگی است؟ اگر نه، پس این حد از تاثیرپذیری ناشی از چه عوامل دیگری است؟
درباره این سایت