گاهی تنها یک فوت ناقابل اضافی باعث ترکیدن بادکنک می‌شود. شاید بادکنک به یاد نیاورد که چند نفر و چگونه تا به اینجا بادش کرده‌اند؛ اما آنی را که آخرین فوت را کرده است هرگز فراموش نمی‌کند. نه او فراموش می‌کند و نه دیگران. 

هیچ‌کس به یاد نمی‌آورد چه کسی باعث خریدن یک هفت‌تیر شده‌، چه کسی باعث درآوردن خشاب شده، چه کسی شش فشنگ درون آن چپانده، چه کسی خشاب را جا زده، چه کسی چکش آتش را عقب رانده است. همه تنها اویی را می‌شناسند که پنج‌بار ماشه را کشیده است.

کسی نمی‌داند که باعث خرید آب معدنی شده، که آبش را خالی کرد، که موجب خرید اسید شده، که آن را درون بطری ریخته و که در بطری را باز کرده است. همه تنها کسی را می‌شناسند که آن را به صورت دیگری پاشیده است.

کسی نمی‌داند چه کسانی باعث شدند که او ۱۲۲ پله را یکی یکی بالا برود. چه کسی او را تا لبه ساختمان آورده است. دیگران فقط آنی را می‌بینند که به نوک پنجه‌ها نیرو وارد کرده و پریده است.

او خبر ندارد چه کسانی یا چه چیزهایی او را به این بی‌مایگی و خلاء رسانده‌اند. تنها یکی را به یاد می‌آورد که آخرین فوت را دمیده، آخرین ماشه را کشیده، آخرین قطره اسید را پاشیده، آخرین نیرو را به پاها بخشیده و آخرین امید را نابود کرده است. 

به باور او خیلی باید خوش‌شانس باشد که در عمرش یکی از این آخرین‌ها قسمتش نشود. که اگر شود نه دیگران از او می‌گذرند و نه خودش قادر به بخشیدن خود است. همان‌طور که او هم هنوز نتوانسته است کسی را که آخرین قطرهٔ امیدش را برخاک ریخت، از خاطر ببرد و ببخشد. 

از کجا معلوم که یک پاسخ سادهٔ او، یک واکنش متداول و طبیعی، یک حرف صادقانه یا یک انتقاد کوچک آخرین فوت به یک بادکنک ملتهب نباشد؟


مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها